تسخیر حوضهی مدیترانه
برگردان: احمد بهمنش
کارتاژ از مهمترین کوچ نشینهای فنیقی بود که بنا به روایات قدیم در سال 814 قبل از میلاد توسط دیدون شاهزاده خانم صوری و همراهان او بنا شد. مهاجران صوری به احداث یک نمایندگی بازرگانی در این حدود اقدام کردند که به مناسبت وضع و موقع مناسب خود، یعنی قرار گرفتن در کنار دریا و داشتن بندرگاهی خوب و به این دلیل که در سرزمینی هموار و حاصلخیز واقع شده و دارای آب شیرین بود به صورت شهری درآمد. کارتاژیها از راه مسالمت به پیشرفت و توسعه حدود خویش پرداختند. در آغاز کارشان منحصر به تجارت بود سپس به ایجاد کوچ نشینهائی دست زدند و به همین سبب مجبور به تهیه نیروی دریائی و جنگ با یونانیها شدند و در زمینهائی که در افریقا به دست آورده بودند، غلامان را به کشت و زرع واداشتند. کارتاژیها بتدریج در سیسیل، ساردنی، ساحل شمالی افریقا و اسپانیا استقرار یافته به استخراج معادن مس مشغول شدند.
کارتاژ در واقع یک جمهوری اشرافی بود که مجمع نمایندگان ملت، که از جمعی افراد ذی حقوق و کم درآمد تشکیل یافته بود، در آن هیچ گونه نفوذی نداشتند. قدرت واقعی در دست دو مأمور عالی مقام (1)، یک سنای 24 نفری و یک شورای صد و چهار نفری بود. این سازمان با تشکیلات اسپارت شباهت بسیار داشت ولی مردم کارتاژ فاقد روح نظامی اسپارتیها بودند. کارتاژیها خود به جمع مال اهمیت بیشتری میدادند و در جنگها از سربازان مزدور استفاده میکردند. در کارتاژ بعکس رم، نزاع میان پاتریسین و پلبین وجود نداشت و کارتاژ برای دفع شر و رفع خطر تهیدستان آنها را برای سکنی به کوچ نشینهای جدید میفرستاد، منتهی رقابت میان شوراها و سرداران برای کارتاژ دردسرهائی فراهم میساخت.
اراضی افریقا برای کشت و زرع مساعد بود و غذای گلههای متعددی را تأمین میکرد ولی منبع اصلی درآمد در این سرزمین، تجارت دریائی بود، گذشته از این نقره نیز به مقدار زیاد در آنجا یافت میشد و در توسعه و پیشرفت زندگی تجملی اهالی اهمیت شایانی داشت.
مذهب اهالی از مذاهب رایج در فنیقی سرچشمه میگرفت. بعل (خورشید) تانیت (2) (ماه) و بسیاری از خدایان دیگر که قربانیهائی هم در راه آنها میدادند، مورد ستایش بودند. از زبان کارتاژی که در معاملات بازرگانی به کار میرفت اطلاعی در دست نیست. کارتاژیها هم مانند رومیها به هنر و ادبیات چندان اهمیتی نمیدادند و بیشتر به کارها و فعالیتهای عملی میپرداختند، با این حال به ساختمان بناهائی که تحت تأثیر هنری یونان یا مصر به وجود آمده و اصالتی نداشت اقدام کردهاند.
سیسیل:
پس از شکست آتنیها در سیراکوز (413) کارتاژیها درصدد تسخیر سیسیل برآمدند و شهرهای سلینونت (3)، آکراگاس (4) و ژلا (5) را گرفتند. در همین ایام شخصی به نام دنیس (6) معروف به قدیم مردم سیراکوز را علیه حکومت اشرافی برانگیخت و خود به مقام جباری رسید. وی چندین بار با مخالفان خود جنگید و کم و بیش توفیقهائی هم به دست آورد و با وجود شکستهائی که دید از پیشرفت کارتاژ جلوگیری کرده دامنهی تسلط خود را بر سیسیل شرقی بسط داد و به ایتالیا نیز قوائی فرستاد. شکستها و سختگیریهای دنیس مانع آن نشد که سیراکوز به صورت شهری معمور و نیرومند درآید. وی در سال 367 درگذشت.پسر وی، دنیس جوان، جانشین او شد. وی که تدبیر و مهارت پدر را نداشت از عهده اداره کشور برنیامد و از حکومت خلع گردید. پس از او جباران دیگری زمام حکومت را به دست گرفتند و سرانجام دنیس توانست مقام از دست رفته را بازیابد ولی در نتیجه سختگیریهای زیاد ناچار به یونان پناه برد. سیواکوز برای مدت کوتاهی به صورت جمهوری درآمد. در سال 317 ژنرال آگاتوکل (7) به مقام جباری رسید و برای درهم شکستن مقاومت کارتاژیها قوائی به افریقا فرستاد. سالهای آخر زمامداری او به تلخی و ناکامی گذشت و در نتیجه بیرحمیهائی که از خود نشان داد مسموم شد.
کمی بعد مردم سیراکوز که همیشه در خطر حمله کارتاژیها قرار داشتند پیروس (8) را به کمک خواستند و با آنکه پیشرفتهائی نصیب وی شد آن شهر را ترک گفت. پس از او، هیرون (9) به تخت سلطنت نشست. وی سر و سامانی به کارها داد، تجارت در زمان او رونق گرفت و در هنر و ادبیات نیز پیشرفتهائی حاصل شد. در این دوره جزیره سیسیل به سه قسمت تقسیم شده بود: کارتاژیها مغرب و مرکز جزیره را در دست داشتند و قسمت شرقی در تصرف سیراکوز بود. در ناحیه مسین (10) هم، مامرتنها (11) که جمعی از مزدوران بودند حکومت میکردند.
نخستین جنگ پونیک:
در جنگی که میان سیراکوز و مامرتنها رخ داد، مامرتنها از رومیها کمک خواستند. رومیها در آغاز از دخالت در این ماجرا که خارج از خاک ایتالیا اتفاق افتاده بود خودداری کردند ولی بعد قوائی به مسین فرستادند. تا این تاریخ روابط میان رم و کارتاژ دوستانه بود و این دو شهر عقد اتحادی علیه پیروس با هم بستند لیکن کارتاژیها که از مدتها پیش چشم طمع به سیسیل دوخته بودند نمیخواستند رومیها در آن جزیره مستقر گردند. بنابراین به رم اعلان جنگ دادند (264) و به حمایت از اهالی سیراکوز برخاستند.رومیان قسمت بزرگی از سیسیل را تصرف کردند ولی سیادت در دست نیروی دریائی کارتاژ بود؛ رم که کشتیهای کوچکی در اختیار داشت به تهیه بحریه نیرومندی پرداخت و فرماندهی آن را به دوئیلیوس (12) که مقام کنسولی داشت، سپرد. وی با به کار بردن چنگکهای مخصوصی که کشتیهای دشمن را از حرکت بازمیداشت در میله (13) فاتح شد و با این ابتکار در واقع عدم مهارت سربازان خود را در جنگهای دریائی جبران کرد. با وجود این فتح عملیات به طول انجامید و رم صحنه جنگ را به افریقا انتقال داد. فرماندهی سپاهی که به این منظور به افریقا اعزام شد با رگولوس (14) کنسول رم بود. وی در آغاز کار به فتوحاتی نایل آمد ولی شرایط صلحی که به کارتاژیها پیشنهاد کرد آنقدر سنگین بود که مورد قبول قرار نگرفت و ناچار جنگ ادامه پیدا کرد تا آنکه مقاومت سپاهیان رم در هم شکسته شد و رگولوس اسیر گردید.
در طی سالهای بعد هر دو طرف به نوبت به پیروزیهائی در خشکی و دریا رسیدند ولی هیچ یک از آنها نتیجه قطعی نداشت. سرانجام فرماندهی قوای کارتاژ در سیسیل به هامیلکار (15) تفویض شد. وی سردار ماهری بود و رومیها را به ستوه آورد. رومیها در جزایر اگات (16) بر نیروی دریائی دشمن غلبه کردند و این شکست کارتاژیها را به تقاضای صلح واداشت. کارتاژیها از متصرفات خود در سیسیل صرف نظر کردند و حاضر به پرداخت غرامت شدند (241). رم با وجود عدم مهارت در جنگهای دریائی و بیاطلاعی از فن محاصره دشمن را وادار به تسلیم کرد و این پیروزی درنتیجه سرسختی و میهن پرستی رومیها به دست آمد.
در فاصله میان دو جنگ:
رم با آن که خسته و فرسوده به نظر میرسید، با وجود این سیاست جهانگیری را دنبال کرد. سواحل ساردنی و کرس را به تصرف درآورد و به مردم ایلیری که کارشان راهزنی در دریای آدریاتیک بود حمله برد و سیادت خود را بر جزیره کورسیر و چند شهر اپیر تحمیل کرد. در همین ایام گلواها به حمله جدیدی به خاک اتروری دست زدند ولی مجبور به عقب نشینی شدند و رومیها برای آنکه به این مهاجمات پایان دهند به تصرف قسمتی از خاک گل که در این سوی کوههای آلپ قرار داشت اقدام کردند البته پس ا ز چند جنگ سخت به مقصود نائل آمدند، منتهی اطاعت اهالی این منطقه دوامی نیافت.این فتوحات تغییراتی را در اداره کشور ایجاب میکرد. چون سنا نمیتوانست مستقیماً بر سرزمینهائی که فاصله زیادی از مرکز داشتند حکومت کند بنابراین آنها را به صورت شهرستانهائی درآورده زمام اداره هر یک را به اختیار یکی از پروکنسولها (17) (کنسولهائی که دوره خدمتشان به پایان رسیده بود) گذاشت.
وضع کارتاژ بسیار نامطلوب بود. این ناحیه در نتیجه جنگ ویران شده و قدرت پرداخت مطالبات مزدوران را که به شورش برخاسته بودند، نداشت. هامیلکار پس از سرکوبی شورشیان و کشتار آنها عازم اسپانیا شد و پس از تهیه سپاهی نیرومند به فتح قسمتهائی از آن سرزمین پرداخت. وی میخواست قدرت کشور خویش را افزایش داده و برای انتقام به جنگ بپردازد. نظر او توسط دامادش هاسدروبال (18) و پسرش هانیبال که سرداری ماهر، سرسخت و بی باک و کینه شدیدی نسبت به رم از پدر به ارث برده بود، تعقیب شد.
جنگ دوم پونیک:
رومیها که از پیشرفتهای کارتاژیها در اسپانیا ناراضی بودند درصدد برآمدند به وسیله عقد اتحادی با شهر ساگونت (19) آنها را متوقف سازند ولی هانیبال که هواخواه جنگ بود شهر ساگونت را محاصره و تصرف کرد. رومیها با ملایمت به مداخله پرداختند لکن سقوط ساگونت موجب بروز جنگ میان دو طرف گردید (218).هانیبال تصمیم گرفت صحنهی جنگ را به ایتالیا بکشاند، بنابراین برادر خود هاسدروبال را در اسپانیا گذاشته خود با نود هزار مرد جنگی و سی و هفت فیل از جنوب گل و کوهای آلپ (از گردنهی کالپیه (20)) گذشته وارد ایتالیا شد.
رم در این موقع دو سپاه به سرداری دو کنسول رم، سیپیون (21) و سمپرونیوس (22) آماده نبرد داشت. سیپیون با قوای خود در ساحل به مقابله هانیبال رفت ولی با عجله عقب نشست و در کنارهای رودخانه تسن (23) شکست خورد. این شکست گلواهای این سوی آلپ را (شمال ایتالیا) به شورش واداشت و درصدد همکاری با قوای هانیبال برآمدند. سمپرونیوس با شتاب از سیسیل مراجعت کرد و چون سیپیون در جنگ مجروح شده بود وی فرماندهی قوای رومی را به عهده گرفت، منتهی او نیز کاری از پیش نبرد و در تربی (24) از دشمن شکست خورد.
در سال 217، هانیبال از کوههای آپنن گذشت و وارد اتروری شد. رومیها، فلامینیوس (25) کنسول جدید را که مردی بیاحتیاط و خودخواه بود به مقابله او فرستادند. او نیز غافلگیر و مغلوب شد و در حوالی دریاچه ترازیمن (26) به قتل رسید و افراد سپاه وی کشته یا اسیر شدند. در نتیجه این شکست، که از دو شکست سابق سختتر بود رومیها فابیوس (27) را که طرفدار سیاست دفع الوقت (28) و مردی سالخورده و با حزم بود به دیکتاتوری برگزیدند و او از جنگ امتناع ورزید. هانیبال میخواست ایتالیاییها را از همکاری با رم بازدارد ولی آنها نسبت به رم وفادار ماندند. با این پیش آمد هانیبال که توسط فابیوس تعقیب میشد، از ایتالیای مرکزی گذشته به آپولی رفت و زمستان را در آنجا اردو زد.
در سال 216 رومیها به تقویت نیروهای خود پرداختند و مجدداً دو کنسول موسوم به پل امیل (29) و وارون (30) را به فرماندهی سپاهی مرکب از 86 هزار سرباز برگزیدند. متأسفانه این دو کنسول با هم توافق نداشتند. پل امیل مانند فابیوس محتاط و محافظه کار و وارون مردی جاهل و جسور و طرفدار جنگ بود. فرماندهی سپاه را هر روز یکی از کنسولها به عهده داشت؛ وارون تصمیم گرفت دشمن را در حوالی کان (31) مورد حمله قرار دهد. هانیبال با آنکه تعداد قوایش نصف قوای دشمن بود آنها را به صورت هلال آرایش داد و به رومیها فرصت داد تا در مرکز این هلال نفوذ کنند سپس دو طرف هلال را به وضعی که دشمن را کاملاً در میان گیرد جمع کرد و به این ترتیب آنها را از بین برد و فقط وارون و چند هزار از سربازان وی موفق به فرار شدند. این بزرگترین بلایی بود که تا این تاریخ بر رم نازل شد. کارتاژ بدون آنکه دخالت مستقیمی در کارها داشته باشد به هانیبال فرصت فعالیت داده بود. طرفداران جنگ کاملاً پیروز شده بودند و باسیراکوز و فیلیپ پنجم پادشاه مقدونیه که از استقرار رومیها در اپیر ناراحت به نظر میرسید عقد اتحادی بستند. سرانجام بروتیها، لوکانیها و سامنیها نیز سر به شورش برداشتند. با این حال رم دلسرد نشد و سپاه جدیدی تجهیز کرده، فرماندهی آن را به مارسلوس (32) که سرداری ماهر و متهور بود، سپرد.
مارسلوس در سال 215 ، هانیبال را در نزدیکیهای شهر نولا (33) به عقب راند و پس از این دامنهی جنگ وسعت گرفت. از طرف رومیها سپاهی به اسپانیا و سپاهی دیگر به سیسیل فرستاده شد. مارسلوس که فرماندهی سپاه اخیر را به عهده داشت سیراکوز را محاصره کرد و با وجود تلاش اهالی و وسایل جنگی که ارشمیدس، ریاضیدان معروف اختراع کرده بود شهر را گرفت. ارشمیدس در ضمن همین جنگها به قتل رسید (212).
پادشاه مقدونی که مهارت و آمادگی کافی نداشت و از حملات یونانیها در زحمت بود کار مهمی انجام نداد و معاهدهی صلح جداگانهای بست. در اسپانیا، رومیها و کارتاژیها جنگهای سختی با هم کردند که قرین پیروزیها و شکستهائی بود. این جنگها چند سال به طول انجامید و سرانجام سیپیون، پسر سرداری که در جنگ تسن شکست یافته بود فرماندهی رومیها را به عهده گرفت. وی شهر کارتاژن را تصرف کرد و پس از چند پیروزی دیگر کارتاژیها را از اسپانیا بیرون راند. هاسدروبال، برادر هانیبال، پیش از این وقایع، اسپانیا را ترک گفته عازم ایتالیا شده بود. هانیبال که با این پیش آمد خود را در وضع سختی میدید و همچنین به دلیل اینکه وسایل جنگی لازم در اختیار نداشت، نتوانست با وجود پیشرفتهائی که به دست آورد، خطری برای رم ایجاد کند. از تعداد سپاهیان او بتدریج کاسته میشد و هیچ کمکی از کارتاژ به او نمیرسید؛ با این حال ایتالیای جنوبی همچنان در دست وی بود. در همین ایام هاسدروبال از کوههای آلپ گذشت.
رومیها دو سپاه به فرماندهی دو کنسول یعنی لیویوس (34) و نرون (35) به مقابله دشمن فرستادند. لیویوس مأمور جنگ با هاسدروبال و نرون عازم جنوب و جنگ با هانیبال گردید. ولی نرون که سردار لایقی بود، با قسمتی از قوای خود، بدون آنکه کارتاژیها متوجه شوند، به کمک همکار خود، لیویوس رفت. نتیجه این اقدام شکست هاسدروبال و قتل وی در کنار رودخانه متور (36) بود (207).
به این ترتیب جنگ در سیسیل و اسپانیا پایان پذیرفت ولی هانیبال که به بروتیوم رفته بود هنوز خطر بزرگی محسوب میشد. برای بیرون راندن وی از این ناحیه چاره این بود که جنگ به افریقا کشانده شود. سیپیون مأمور این اردوکشی شد و او بر اثر اتحادی که با ماسی نیسا (37) پادشاه نومیدی بست کارتاژ را به مخاطره افکند و هانیبال به کارتاژ فراخوانده شد. هانیبال ناچار ایتالیا را ترک گفت و در جنگی که در زاما (38) با سیپیون کرد شکست خورد.
سال بعد، کارتاژ، که ضعیف و ناتوان شده بود تقاضای صلح کرد و بر اثر آن از اسپانیا چشم پوشیده، غرامتی پرداخت و متعهد شد که بدون اجازه رم هرگز مبادرت به جنگ نکند.
با این پیش آمد منازعاتی که مدتها به طول انجامیده و دشوارترین و خطرناکترین ماجرای تاریخ جمهوری رم به شمار میرفت خاتمه یافت. رم که در اغلب جنگها شکست خورده بود در اراده خود پایدار ماند و بر رقیبی که فاقد حزم و احتیاط بود فائق آمد.
جنگ دوم مقدونیه:
رم که از گرفتاریهای مغرب فراغتی حاصل کرده بود درصدد اقداماتی علیه فیلیپ پنجم پادشاه مقدونیه برآمد چون وی میکوشید تا بر وسعت متصرفات خود در یونان و آسیا بیفزاید. جنگ در سال 200 آغاز شد و اکثر یونانیها به هواخواهی رم برخاستند. پس از یک رشته عملیات مقدماتی دامنه جنگ وسعت گرفت و ژنرال فلامی نیوس در سینوسفال (39) با فیلیپ روبرو شد. فالانژ یونانی، ابتدا لژیونهای رومی را شکست داد، ولی نتوانست آرایش خود را حفظ کند و در نتیجه حمله لژیونها از هم پاشید و قسمت عمده آن از بین رفت (197). فیلیپ درخواست صلح کرد و از همه متصرفاتی که بیرون از مقدونیه داشت دست کشید و غرامتی نیز پرداخت. رومیها در فکر کشورگشائی در شرق نبودند و بنابراین یونانیان را آزاد گذاشتند و به این ترتیب آنها را از قید تسلط و سیادت مقدونیها رها ساختند ولی چون یونانیها نتوانستند از نفاق و تفرقه داخلی جلوگیری کنند کمی بعد به اطاعت رومیها درآ مدند.جنگ شام:
پیش از این به پیروزیهای قابل ملاحظهای که نصیب آنتیوکوس (40) سوم پادشاه شام شده بود اشاره کردیم. در این موقع وی بر اثر جاه طلبی شدیدی که داشت درصدد گسترش دامنه متصرفات خود از طرف غرب برآمد و شهرهای مصری و یونانی صغیر را گرفته سلطنت پرگام (41) و جزیره رودس را به خطر انداخت. البته رم که به فکر توسعه طلبی در این حدود نبود به دیگران نیز اجازه چنین اقدامی نمیداد و از این بابت که هانیبال در دربار شام به گرمی پذیرائی شده بود به خشم آمده مناسبات خود را با آنتیوکوس قطع کرد. دولت رم متحدینی چون پرگام، رودس، مقدونیه، مصر و اتحادیه آکئی داشت و آنتیوکوس به کمک سایر یونانیان دلگرم بود.در سال 192 آنتیوکوس جمعی از قوای نظامی خود را که وسایل کافی در اختیار نداشتند به یونان برد ولی چون متحدین وی کمک شایانی نکردند در ترموپیل شکست خورد و ناچار به آسیا بازگشت و در دریا نیز خساراتی متوجه او شد. سپاهیان رم به فرماندهی فاتح کارتاژ یعنی سیپیون معروف به افریقائی و برادرش که از آن پس به آسیائی معروف گشت وارد آسیا شده برای جنگ با قوای شامی به مانیزی (42) رفتند. آنتیوکوس با وجود فالانژ معروف خود و با وجود شتران و فیلهائی که در اختیار داشت شکست خورد و با شتاب تمام تقاضای صلح کرد و در نتیجه همه متصرفات خود در آسیای صغیر به استثنای سیلیسی همچنین تمام بحریه خویش را از دست داد (190).
اوضاع شرق در مدت کوتاهی عوض شده بود: دو دولت هلنیستی به وسیله رم که نفوذ خود را بر سراسر مدیترانه تحمیل کرده بود شکست خورده و ناتوان شده بودند. رم که خود در فکر کشورکشائی و تصرف سرزمین تازهای نبود متحدین خود را پاداش مناسبی داد. کاری ولیسی را در اختیار رودس گذاشت؛ اومن (43) دوم پادشاه پرگام، لیدی، فریژی و پامفیلی را ضمیمه خاک خودکرد؛ قسمتی از تسالی به مقدونیه رسید و اتحادیه آکثی تمام پلوپونز را در اختیار گرفت. هانیبال هم که کینه شدید رومیها را علیه خود برانگیخته بود به بی تی نی پناه برد و در آنجا خود را کشت.
یونانان به جنگ میان خود ادامه دادند و اتحادیه آکئی که سرپرستی آن با فیلوپومن (44) بود سیاستی ضد رومی در پیش گرفت. رم، اهالی مسنی (45) را واداشت تا از عضویت اتحادیه دست بکشند و بر اثر این اقدام جنگی درگرفت که فیلوپومن در ضمن آن دستگیر و کشته شد. مقدونیه که از اوضاع او ناراضی بود محرمانه تحریکاتی علیه رم میکرد. پرگام، مهمترین دولتهای آسیای صغیر به شمار میرفت و پادشاه آن به انجام تزییناتی در پایتخت خویش و حمایت از هنر و هنرمندان پرداخته بود. در سوریه آنتیوکوس سوم کمی پس از شکست از رومیها به قتل رسیده و کشورش رو به انحطاط گذاشته بود. سرزمین مصر مهمترین مراکز تمدن هلنی محسوب میشد ولی از انحطاط نظامی ناتوان و تحت نفوذ رومیها بود.
در فلات ایران پارتها با وجود سلوکیها به توسعهی متصرفات خویش پرداخته و در قسمتهای شرقی ایران، دولت باکتریان به زحمت در حفظ آداب و سنن یونانی میکوشید.
جنگ سوم مقدونیه:
فیلیپ پنجم پادشاه مقدونیه پیش از آنکه به آرزوی انتقام برسد از دنیا رفت و پسرش، پرسه (46) نقشههای پدر را تعقیب کرد. وی درصدد تهیه متحدینی برآمد ولی بدون آنکه از فعالیتهای خویش نتیجهای برگیرد مجبور شد به تنهائی با رومیان بجنگد (172). در اداره امور جنگی هیچ یک از دو طرف هنر و تدبیری نشان ندادند. پرسه حرکت و فعالیتی نداشت و رومیها با آنکه یونان را متصرف بودند سرداران متوسطی داشتند که بیشتر به غارت و جمع مال میاندیشیدند نه به جنگ و فتوحات نظامی. عاقبت در سال 168 ، پل امیل، پسر سرداری که در جنگ کان درگذشته بود، فرماندهی رومیان را به عهده گرفت و به مقدونیه حمله برد. در اینجا هم به همان صورت که در سینوسفال اتفاق افتاد یونانیها صفوف لژیونها را شکافتند ولی بر اثر بازشدن دستهها و جدا ماندن از هم مورد حمله قرار گرفتند و در پیدنا (47) شکست سختی خوردند. پرسه دستگیر شد و در اسارت جان سپرد. رم حکومت سلطنتی را در مقدونیه ملغی کرد و آن سرزمین را به چهار جمهوری مطیع و خراجگزار تقسیم نمود.رم که به این ترتیب به پیروزیهائی رسیده بود رفتاری خشن و خصمانه در شرق پیش گرفته متحدین خود، یعنی رودس و پرگام را تحقیر میکرد و به غارت و تاراج اپیر پرداخت و آنتیوکوس چهارم پادشاه سوریه را از حمله به مصر منع کرد. وحشت و هراس از رم همه جا را فراگرفته بود و همه خود را مطیع و فرمانبردار وی میدانستند.
جنگ سوم پونیک:
کارتاژ دیگر کوچ نشین و بحریهای نداشت ولی از راه تجارت سرمایه و ثروت خود را افزایش میداد و از این بابت موجب ناراحتی عدهای از رومیها بخصوص کاتون (48) شده بود. کاتون معروف به سانسور (49)، در عین سادگی مردی محکم و بسیار وطن پرست بود و چنانکه میگویند این جمله را «که باید کارتاژ را ویران ساخت» همیشه تکرار میکرد. این شهر با ماسی نیسا پادشاه نومیدی دائما کشمکشهائی داشت و چون نمیتوانست از خود دفاع کند به رم متوسل میشد و رومیها از ماسی نیسا جانبداری میکردند. کارتاژیها که از این وضع به ستوه آمده بودند قوائی فراهم ساخته با دولت نومیدی به جنگ پرداختند. به همین دلیل رم به کارتاژ اعلان جنگ داد (149).نخستین سردارانی که به افریقا اعزام شدند کاری از پیش نبردند و جنگ به طول انجامید؛ ولی با فرماندهی سیپیون امیلین (50) (پسر پل امیل و پسر خوانده سیپیون افریقائی) وضع تغییر کرد. وی به محاصره کارتاژ پرداخت و راههای شهر را از طرف دریا و خشکی بسته فرمان حمله داد. رومیها محلات شهر را کوچه به کوچه و خانه به خانه گرفتند. ثروت و اندوخته مردم به یغما رفت، کارتاژ طعمهی حریق شد و افرادی که از معرکه سالم جسته بودند به فروش رسیدند (146).
این شهر معمور و آباد که رقیب و دشمن سرسخت رم بود به این وضع از بین رفت. وی بیش از حد در راه جمع مال و توسعه بازرگانی خود در مقابل حریف بیرحمی که حاضر به هر نوع فداکاری برای پیروزی بود تلاش میکرد. قسمتی از این سرزمین به صورت یکی از شهرستانهای افریقائی رم درآمد و بقیه به پادشاه نومیدی واگذار شد.
فتح اسپانیا:
پس از جنگ دوم پونیک، مشرق و مغرب اسپانیا به تصرف رم درآمده بود و فتح قسمتهای دیگر آن از این تاریخ شروع شد. این کار به دشواری انجام گرفت چون مردم این نواحی یعنی سلت ایبرها با سرسختی مقاومت میکردند و از طرف دیگر غارتگری رومیها کینه اهالی را علیه آنها برمیانگیخت. لوزیتانیها (51) که در قسمتهای غربی به سر میبردند شخصی را به نام ویریات (52) به سلطنت برداشتند. وی چندبار مقاومت رومیها را در هم شکست ولی عاقبت توسط آنها به قتل رسید (139) و پس از او، لوزیتانیها اطاعت روم را پذیرفتند. جنگ در شمال همچنان ادامه داشت و شهر نومانس (53) مرکز پایداری شمالیها محسوب میشد. رومیها در نتیجه بی نظمی و ضعف فرماندهان خود در این قسمت پیشرفتی نداشتند و پس از آنکه سیپیون امیلین فرماندهی آنها را به عهده گرفت شهر نومانس محاصره و تسلیم شد و اهالی به فروش رسیدند (133). چندی بعد رم جزایر بالئار را گرفت و فقط ناحیه شمال غربی شبه جزیره استقلال خود را محفوظ نگاه داشت. به این صورت رم بر اثر مهارت سرداران و دلاوری سربازان خود و همچنین از راه حیله و خیانت پیروز شد. فضایل سابق از بین رفته جای خود را به رشوه خواری، غارتگری، بیاعتنائی به انصاف و درستکاری داده بود.فتح مقدونیه و یونان:
در نیمه دوم قرن دوم شخصی به نام آندریسکوس (54) به ادعای اینکه پسر پرسه میباشد در مقدونیه به تخت نشست و در آغاز کار پیروزیهائی هم کسب کرد ولی کمی بعد مغلوب و دستگیر شد و مقدونیه در سال 148 به صورت یکی از شهرستانهای رم درآمد.در یونان منازعات داخلی همچنان باقی بود. رومیها برای آنکه سر و سامانی به کار این سرزمین بدهند از راه دیپلماسی شروع به اقدام کردند ولی چون اتحادیه آکئی زیر بار نمیرفت و حاضر به قبول اطاعت نبود سپاهیان رم به یونان آمده کرنت را گرفتند و در سایر نقاط نیز فاتح شدند. با یونان بهتر از سایر کشورهای مغلوب معامله شد (به استثنای کرنت که غارت و ویران گشت). بلاد یونانی به حکومت در قلمرو خویش، تحت نظر رم، ادامه دادند ولی اتحادیهها منحل گشته و استقلال بلاد از بین رفت (146).
پینوشتها:
1- (شیوخ) Suffètes
2- Tanit
3- Sélinonte
4- Acragas
5- Géla
6- Denys L’Ancien
7- Agathocle
8- Pyrrhus
9- Hiéron
10- Messine
11- Mamertins
12- Duilius
13- Mylae
14- Régulus
15- Hamilcar
16- Aegates
17- Proconsul
18- Hasdrubal
19- Sagonte
20- Calpier
21- Scipion
22- Sempronios
23- Tessin
24- Trébie
25- Flaminius
26- Trasimène
27- Fabius
28- Temporiseur
29- Paul Emile
30- Varron
31- Cannes
32- Marcellus
33- Nola
34- Livius
35- Néron
36- Métaure
37- Massinissa
38- Zama
39- Cynoscéphales
40- Antiochus III
41- Pergame
42- Magnésie
43- Eumène II
44- Philopoemen
45- Messénie
46- Persée
47- Pydna
48- Caton
49- Censeur
50- Scipion Emilien
51- Lusitaniens
52- Viriathe
53- Numance
54- Andriscus
لاندلن، شارل دو، (1392) تاریخ جهانی (جلد اول)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهاردهم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}